قرار بندگی، از عاشورا تا ظهور


یکی از گزاره ‌هایی که در دین اسلام مورد تاکید واقع شده است عمل به وعده است. وعده ما با خدا، بندگی است. پیشوایان ما به این وعده به نیکوترین وجه عمل کرده ‌اند. و چه خوب سرمشق گرفتند یاران باوفای امام حسین علیه السلام. اینان با اطاعت از ولیّ خدا، اطاعت از خدای خود کردند و به عهد و پیمان خود عمل نمودند. اینک مائیم و به نمایش گذاشتن وعده ما

مسافران کربلا به عهدی که با خدا بسته بودند عمل کردند، عهد خود را به پایان رساندند و پیروزمندانه از صحنه نبرد زندگی عبور کردند. ایشان با جان و دل تلاوت کردند: «وَ لَقَد کانوا عاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبلُ لا یُوَلّونَ الأَدبارَ...»[1] ایشان به عهد خود پشت نکردند و تا آخرین نفس به آن وفادار ماندند.

 

عبادت، عهدی فراموش نشدنی عاشق و معشوق

مهم ترین عهد و پیمانی که بنده با خدا می ‌بندد این است: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»[2]. بنابراین یکی از اصول بندگی، عبادت است که باید مبنای سبک زیست مسلمانی قرار بگیرد.

دو بُعد در عبادت قابل تصور است: بُعد فردی و بُعد اجتماعی. هر کدام از این ابعاد، مصادیق متعددی را در برمی ‌گیرد. یکی از گزاره ‌هایی که درون هر دو بُعد می ‌تواند جلوه ‌گری کند؛ رسیدن به قرب الهی و کمال نهایی انسان است.

اگر جن و انس خلقت نیافتند مگر برای عبادت، می ‌توان تلاش برای رسیدن به قرب الهی را مصداق بارزی از عبادت نامید. گرچه ممکن است چیزی ‌که برای کسی، هدف نهایی است، برای شخص دیگر نهایی نباشد. ولی معلوم است که شخص دوم نیز نهایتاً به ‌دنبال رسیدن به یک هدف نهایی دیگر است. هدف نهایی شخصی، رسیدن به ثروت فراوان است. دیگری، شهرت را نهایت کار خود قرار می دهد.

مسافران کربلا به عهدی که با خدا بسته بودند عمل کردند، عهد خود را به پایان رساندند و پیروزمندانه از صحنه نبرد زندگی عبور کردند. ایشان با جان و دل تلاوت کردند: «وَ لَقَد کانوا عاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبلُ لا یُوَلّونَ الأَدبارَ...»

اما بر اساس آموزه ‌های اسلامی هدف نهایی و غائی انسان، قرب الهی و لقاءالله است. بر همین اساس است که حضرت امیر علیه السلام در دعای کمیل از خداوند چنین می ‌خواهد:

«مرا از بندگانی قرار ده که بهره آنان نزد تو افزون ‌تر و جایگاهشان به تو نزدیک تر و تقربشان به تو بیشتر است.»[3]

دعای حضرت در نخلستان ‌های کوفه مقبول خداوند قرار گرفت، و اثر آن دعا در دشت کربلا نمود پیدا کرد. یارانی که به واسطه یاری حجت خدا، قرب الهی را طی نمودند و به لقاءالله پیوستند. اینان برخلاف منافقان مدینه عمل کردند. منافقانی که پیامبر صلی الله علیه و آله را تنها گذاشتند و خانه ‌های بی ‌حفاظ خود را بهانه قرار دادند تا به یاری حجت خدا نروند. و خداوند در مورد ایشان فرمود: «إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً».[4]

اگر قرار بندگی خود را فراموش کنی مصداق این آیه قرار خواهی گرفت، و اگر خواستی که شامل آن نشوی به حجت خدا پشت نکن.

و چه زیبا مسافران کربلا قرار بندگی خود را فراموش نکردند و تا آخرین نفس همراه ولیّ و حجت خدا قرار گرفتند و به مقامی رسیدند که عالمیان به ایشان غبطه می ‌خورند.

امام زمان

 

معامله ای صادقانه با امام زمان خویش

«چه اجر عظیمی و چه جایگاه رفیعی. کاش که در آن زمان همراه حجت خدا بودیم تا یاری امام زمانمان را می ‌کردیم و این مقام شامل حالمان می‌گشت.»

این جمله ‌ایست که بسیار از زبان دوست‌داران امام می ‌شنویم و غبطه می ‌خوریم که چرا در آن زمان نبوده ‌ایم. غافل از اینکه «هل من ناصرٍ ینصرنیِ» امام زمانمان در گوش عالم پیچیده است و همواره به دنبال یاری گر به گوشه کنار جهان می ‌رود و یاری کننده ‌ای طلب می ‌کند.

صحنه کربلا درس دانشگاه من و تو است که چگونه یار امام باشیم و او را تنها نگذاریم. ترم اول را بر درس مسلم بن عوسجه می ‌نشینیم که فرمود:

«قسم به خدا، ما تو را رها نمی ‌کنیم تا خدا بداند پاس حرمت رسول را در غیبت او داشتیم، والله اگر من دانستم که کشته می ‌شوم باز زنده می ‌شوم، باز سوخته می ‌شوم و باز زنده می ‌شوم، باز کوبیده و پراکنده می ‌شوم و هفتاد بار با من این کار کنند باز از تو جدا نمی ‌شدم تا نزد تو مرگ را دریابم، پس چگونه این کار را نکنم که کشتن یک بار است و پس از آن کرامتی که هرگز به پایان نرسد.»[5]

این مقام، مقام بصیرت یاریگر امام است. پس می ‌توان آن ‌را سرمشق زندگی خود قرار داد و با امام زمان خود این ‌گونه معامله کرد. و این است معنای جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کرب ‌و بلا».

آنان که آرزوی یاری امام حسین علیه السلام را در صحنه عاشورا داشتند می ‌توانند در صحنه نبرد انتظار خودنمایی کنند و عاقبتی همچون عاقبت مسلم بن عوسجه را برای خود رقم بزنند، و هم چون مسلم، قرار بندگی خویش را فراموش نکنند و لحظه ‌ای از یاری امام خویش غافل نشوند

رمز زندگی یک مسلمان واقعی

اگر هر روز را عاشورا دیدی و هر مکان را کربلا، یار امام زمان خویش خواهی شد و یاریگر آن. یزید زمانت را خواهی شناخت و به مبارزه با آن خواهی پرداخت. از این ‌جاست که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله فرموده است:

«در پایان این امت (دوره آخرالزمان) گروهی خواهند بود که پاداش آن ‌ها، همانند اجر امت اول اسلامی خواهد بود. آن ‌ها امر به ‌معروف و نهی از منکر می ‌کنند و با اهل فتنه و فساد می ‌جنگند.[6]

بنابراین آنان که آرزوی یاری امام حسین علیه السلام را در صحنه عاشورا داشتند می ‌توانند در صحنه نبرد انتظار خودنمایی کنند و عاقبتی هم چون عاقبت مسلم بن عوسجه را برای خود رقم بزنند، و هم چون مسلم، قرار بندگی خویش را فراموش نکنند و لحظه ‌ای از یاری امام خویش غافل نشوند.

آری؛ این رمز زندگی من و توی مسلمان است. ای عزیز بدان رمز پیوستن به لقاءالله، جدا نشدن از حجت ‌الله است.

 

پی ‌نوشت:

1)      احزاب/ 15.

2)      ذاریات/ 56.

3)      و جعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک اقربهم منزلة منک و أخصهم زلفة لدیک.

4)      احزاب/ 13.

5)      آنچه در کربلا گذشت؛ ترجمه نفس ‌المهموم، شیخ عباس قمی، ص196.

6)      دلائل النبوة، ج6، ص513.


تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.